loading...
پاتوق بچه های ایرانی
محمد مهدی دشتی بازدید : 15 چهارشنبه 13 فروردین 1393 نظرات (0)

شيطان بازنشسته شد !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برميداشت ..؟

گفتم : ظهر شده ، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای ؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند

شيطان گفت : خود را بازنشسته کرده ام ، پيش از موعد .

گفتم : به راه عدل و انصاف بازگشته ای يا سنگ بندگی خدا به سينه می زنی؟

شيطان گفت: من ديگر آن شيطان توانای سابق نيستم. ديدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام ميدادم ، روزانه به صدها دسيسه آشکارا انجام ميدهند.اينان را به شيطان چه نياز است؟

شيطان در حالي که بساط خود را برميچيد تا در کناري آرام بخوابد ، زير لب گفت : آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نميدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خيانت ، تا کجا ميتواند فرا رود و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و ميگفتم که : همانا تو خود پدر منی ..

!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 31
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 44
  • بازدید سال : 48
  • بازدید کلی : 1,115